- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
تحریفی بودن ولادت حضرت علی اصغر در دهم ماه رجب
متأسفانه چند سالی است در بدعتی تازه و کاملا تحریفی به استناد یک خواب تخیلی و نادرست روز دهم ماه رجب را سالروز ولادت حضرت علی اصغر اعلام می کنند از آنجائیکه اصلی ترین رسالت این سایت مقابله با تحریفات و بدعت ها می باشد از بارگذاری اشعار در این خصوص معذوریم جهت کسب مستندات تحریفی بودن این تاریخ به قسمت روایات تاریخی مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
حسینی زاده هستی، شیوۀ اعجاز میدانی بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست که روی کهکشان را خط بیندازد بهآسانی تبارت آفتاب است و زلال رود و بارانی بهاران را نشان دادی در آن عصر زمستانی کجای این جهان دیدند یک لشکر به یکباره ز نوزادی بیاموزد چنین رسم مسلمانی؟ علیالظاهر تو نوزادی، ولیکن یک ولیالله که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی تو روح عدلی و حقاً توانستی به نای حق ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی دلی که بیتو میماند بیابان است میخشکد نگاهت نور مهتاب است در یک شام بارانی شبیه باد سرگردان، میان صحن میچرخم و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی «گدای» کربلا بودن شرف دارد به «اربابی» بیا مسکین در این خانه، که پشت در نمیمانی بیا که سفرۀ احسان در این بیت الکرم پهن است چه خانی و چه احسانی، چه روزیِ فراوانی منم آنکه کریمی چون تو را دارد و تو آنی که دستم را گرفتی بارها در کمتر از آنی پـریـشـانم پـریـشان هـوای کـربـلای تو زیارت هست پـایان دلانگـیز پـریشانی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
آن کودکی که در دلِ میدان اَمان نداشت تابِ گـلـوی خُشکِ وِرا آسمان نداشت میخواست یککلام بگوید که "تشنهام" اما هِزار حِیف که طفـلی زَبان نداشت میخواست تا به اَشک کُند رَفعِ تشنگی یک قطره هم به چَشمِ خود اَشکِ رَوان نداشت مادر همیـشه مَظهـرِ اَمواجِ دَردهاست اینجا رُباب هم بهجز آه و فَغان نداشت دیـدنـد بـا عَـبـای رَسـول آمَـده حُـسـین حُجـّـَت تـمـامتر به دِلِ کاروان نداشت موجی فُرات میزد و لَب روی لَب عَلی بی رَحـمیِ عَـیان که نیـازِ بیان نداشت تَـحـریک شُد قُـلـوبِ تَـمـامِ سِـپـاهـیـان گُفتند: شیرخواره که بَر ما زیان نداشت یک تـیـر آمد و سه هَدف را نِشانه زد جُز طِفل و قَلبِ مادَر و بابا، نِشان نداشت با سُرعَتی که تیر به حُلقومِ او نِشَـست حَتّی برای بَستنِ چَشمَش زَمان نداشت گـیـرَم گِرِه حُـسـِین زِ قُـنـداقه باز کرد تا دستوپا زَنَد، تَنِ اَصغر که جان نداشت پاشـید خونِ او به سَما و به ناله گُفت: شیرخواره که نیاز به تیر و کَمان نداشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
نـمیرسد به مـقـامـات تو گـمـان کسی نـبـوده لایـق تـوصـیف تو، بـیان کسی به هیبت تو یـقـیـناً به طـور جلـوه کـند خدا اگر که خودش را دهد نشان کسی بـه آسـتـان گـلـویـت دخـیـل مـیبـنــدد اگر که کارد رسیده به استخوان کسی عـلیتر از همه اوقات میشوی امروز شدهست نـغـمـۀ لالایـیات اذان کـسی برای اینکه به "نورِ" تو سر به راه شوند به ناکسان زده رو، قلبِ مهربان کسی رسیده بر عـتـباتِ لبِ تو هُـرمِ عـطش رسـیده بر لب خـشکـیدۀ تو جانِ کسی به جز حـسین که جان داده با تلظّیِ تو نبود صبـر در این امتحان توان کسی بهشت، روضۀ تو گشته گوش تا گوشش سهشـعـبه آمده بی اذن در جـنانِ کسی به آسـمـان دم مـظـلـوم میدهد پـدرت که خون حنجرهات هست نوحهخوان کسی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
این طفـل زبان بـسـتۀ من خواب ندارد از تـشـنـگـیاش در بـغـلـم تـاب نـدارد گـفـتم که از آن مشک عـمو قـطرۀ آبی گـفـتـنـد که شـرمـنـده عـمـو آب نـدارد یک مشک تهی، تشنگی و گریه طفلی دیگـر چه کـنـم قـافـلـه مـیـراب نـدارد بُرد آن شه دین زیر عبا کودک خود را دیـدنـد که تـنـهـا شـده اصـحـاب نـدارد گفتند عجب! چیست که بر دست حسین است رخـشـنـدگـیاش را رخ مـهـتـاب ندارد در دفـتـر خود یک مه دیگر بنـویـسـید اینـگـونه مـهـی جـز خود اربـاب ندارد از بـین همه حـرمله گویا پیِ کاریست ایـنجـا چه بـگـویـم که دلـم تـاب نـدارد یک تیر سه پر، حنجر نازک، چه سکوتی گـفـتـنـد کـه شــایـد دلِ پــرتــاب نـدارد آن سـنـگ دل امــا بـه دل زادۀ زهــرا زخمی زده که زخمه و مضراب ندارد با کوچکیِ دست، همین غـنـچـۀ پـرپـر وا کرده هـزاران گـره، اعـجـاب ندارد سالک هم از او حاجت خود را طلـبیده زیرا که به دل جـز غـم احـبـاب ندارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ملتهب است حنجرت بس که ندیده آب را داده به خیمههای ما وضع تو التهاب را چنگ به سینه میکِشی مادر خویش میکُشی تشنهترینِ تشنگان سعی مکن سراب را مشک گرفت و رفت تا علقمه تا بیاورد یا که به خـیـمه آب را یا خبر ربـاب را کُشت تمام خـیمه را رفـتن چـشمهای تو تا به کجا به مادرت میدهی اضطراب را دست به دست رفتهای تا ته خـیمۀ زنان گریۀ بیامان تو خواب نموده خواب را آب نمانده در حرم شیـر نـمانده در بـرم گبر و جهود و هم نبیند این چنین عذاب را رفت و کشید اماممان منت خولی و سنان حرمله داد آن میان بر سخنش جواب را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بنویـسـیـد که اینـگـونه شده سـرگـشـته یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته طفل را زیر عـبا برد، همه فـهـمـیـدند پـدر پـیـر خـجـالـتزده مضطـر گشته نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش دیدۀ لـشـگـر کـوفه به خـدا، تر گـشـته آب میداد و نمیداد چه فرقی میکرد؟! رفـتـنـی بود دگر غـنـچـۀ پـرپـر گشته آب میخواست اگر، خواست هدایت بشوند پـاسخ خواسـتـنـش خـنـدۀ لشگـر گشته به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت داغ این طـفـل ولی چـنـد بـرابـر گشته آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد آه! از آن بـدن کـوچـک بیسـر گـشـته
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
آنقَدَر لب تـشـنه و معـصـوم بود گریه هم میکـرد، نـامـفـهـوم بود صورتی کوچک شبیه غنچه داشت استـخـوانـش نـرم، مثـل مـوم بود مادرش از تشنگی شیری نداشت در مـیـان خـیـمـههـا مغـمـوم بود جـان به قـربـانِ غـریـبیِ حـسـین از دو قـطـره آب هم محـروم بود آب را بـسـتـن بـه روی کـودکـان در کدام آئین و دین مرسوم بود؟! شد از این کـودک تلـظی کردنش سهـم بابایی که خـود مظـلـوم بود بین دستـش یک طرف جسم علی یک طرف هم صورت و حلقوم بود گوش تا گـوش عـلی پـاشـیـده شد چون به جرم عاشقی محکوم بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تا تر کند یک لحظه خشکی دهانش را پیـوسته میگـرداند دور لب زبـانش را در بـین آغـوش پـدر آرام شد هـر چـند هرم عطش میسوخت جسم نیمهجانش را نـاگـاه بـین خـیـمه قـلب مـادری لـرزید وقتی کسی برداشت در آن سو کمانش را تیری دویید و خنده های کوچکش را برد تیـری که پـایـان داد رنج بیامـانش را سنگی رسید و ماهی کوچک به خون غلطید دریا به خون آمیخت صحن آسمانش را یک لحظه بعد از آسمانها قاصدک میریخت هر قاصدک میبـرد درد بیکرانش را میخواست اندوه پدر را کم کـند قدری لبخـنـد زد ته مـانـدۀ تـاب و تـوانش را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
از سـمت خـیـمـه آمـده اخـبار تازهای از گــاهــواره آمــده ســـالار تــازهای عباس هم در عـلـقـمه تکـبـیر میکشد جای عـمـو رسـیـده عـلـمـدار تـازهای نامردهای کـوفـه بتـرسید از این پسر چون آمـده است حـیـدر کـرار تازهای صد مرده زنده میشود از نام اعظمش عـیـساست یا که احمد مخـتـار تازهای اعجاز طفل ما به کلام و کتاب نیست رو کرده است بر هـمـه آثـار تـازهای آقا بـلـند کرد علی را و خـطبه خـواند آغــاز شـد کـلام گــهــربــار تــازهای ناگـاه قـاتـلـش روی زانو نشان گرفت آمـاده بـود حـرمـلـه بــر کـار تـازهای تیری که خورد بر گلویش داغ داغ بود این تیر بود یا نوک مسـمار تازهای؟! بابا و یک پسر پسری که دو تکـه شد مـظـلــوم تـازهای و گـرفـتـار تـازهای دیدی دومرتبه ز عبا خون تازه ریخت؟! بـالا گـرفـت روضـۀ دشـوار تـازهای
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
زِ هر تـکـانِ لـبت هر چه آب، شرمنده ز تـشـنـگـیِ تـو قـلـب کـبـاب، شرمـنده فقـط به مادر تو عرض می کنم که نشد نـشـد که آب بـنـوشـد ربـاب، شـرمـنـده کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود شود به صورتِ از خون خضاب شرمنده سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت شـد عـاقـبت پـسـرِ بـوتـراب، شـرمـنده شـتـابِ تـیـر زیـاد و گـلـوی تـو نـازک به چوبِ تیر، گلو خورده تاب، شرمنده پـسـر بـبـیـن پـدرت را هنوز میلـرزد به پشتِ خـیمه روم با شتـاب، شـرمنده اگر مـراسمِ دفـنت سریع گـشـته ببخش شدم ز غصهای در اضطراب، شرمنده اگر که قـبر تو پـیـدا کـنند من چه کنم؟ به زیرِ خاک هـمینجا بخـواب، شرمنده
: امتیاز
|
ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟ صدای آه بلند است گـوشه گـوشۀ تکـیه چه نالههاست که در روضۀ رباب نشسته کدام سو بدود چـشمهای خـستۀ این زن که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته چه کردهاند که زیر عبا میآوریاش؟ آه! چه کردهاند که در چشمهاش خواب نشسته؟ چه دیر میگذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟ میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته کـشیده روی سرش باز چادر عربی را درست مثل سؤالی که بیجواب نشسته کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال رباب یکـسره در زیر آفـتـاب نـشـسـته
: امتیاز
|
ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
سقـفی به غیر از آسمان بر سر نداری تو سـایـه بر سر داشـتـی دیگـر نداری خورشید بر نی بود؟ حق داری بسوزی دیدی به جز او سـایـهای بر سر نداری برگـشتهای؟ این را کسی باور نمیکرد برگـشتهای؟ این را خودت باور نداری میخواهی از بغض گـلوگـیرت بگویی از لای لایــی واژهای بـهــتــر نــداری هـر بـار یــاد غــربـت مـولا مـیافـتـی میسـوزی و دیگر علی اصغـر نداری هر شب در این گهواره طفلی بیقرار است «سخت است این غم، سختتر از هر نداری» ما پای این گهواره عمری گریه کردیم یک وقت دست از لای لایی برنـداری
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت و ایـسـتادهای امروز روی پای خودت نـشـان بـده به همه چه قـیامـتی هـستی و بـاز در پـی اثــبـات ادعــای خـودت از آسـمـانیِ گـهـواره روی خاک بیفت بیـفـت مثل همه مـردها به پـای خودت پـدر قـنـوت گـرفـتـه تو را بـرای خـدا ولی هـنوز تو مشـغـول ربـّنای خودت که شـایـد آخـر سـیـر تـکـامـل خـلـقـت سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است یکی به جای رباب و یکی به جای خودت و بـعـد، هـمـسـفـر کـاروان بــرو بـالا برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت و در نهـایت مـعـراج خویش میبـیـنی که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
باغـبان گل فـروشم عـطر ناب آوردهام یک چمن گل دارم و با خود گلاب آوردهام تا که گلزار جهان را باز عطر آگین کنم غـنچهای زیبا ز حُسن انتخاب آوردهام
موج هل من ناصرم پیچید و او لبیک گفت آخرین سرباز خود را در رکاب آوردهام غربت پور عـلی را تا ملائک بنگـرند یـادگـار دیـگـری از بـوتـراب آوردهام نـاطـق قـرآنـم و قـرآن گـواهی میدهد سورۀ نوری به همره زین کتاب آوردهام چهرۀ خورشیدیش روشنترین صبح من است شب پرستان روی دستم آفتاب آوردهام باغ ما سیراب از سرچشمۀ فیض خداست کس نـپـنـدارد گـلـم را بهر آب آوردهام تا نماند هـیچ عذری از برای هیچ کس همرهم سرفصلی از فصل الخطاب آوردهام شاهد پیروزی این انقلاب سرخ اوست پـرچـم سـبـزی بـرای انـقـلاب آوردهام تاب ماندن نیست دیگر درگل بیتاب من عرشیان را از غمش در پیچ وتاب آوردهام آسمان درهای خود را باز کن بار دگر روی دستم غنچهای از خون خضاب آوردهام ای «وفایی» تا غروبی را نبیند کربلا قرص ماهی در کـنـار آفـتـاب آوردهام
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تـقـدیم دوست کـردم، هـفـتاد مـاهـپـاره تنها به روی دستم، مانده ست، یک ستاره شـیــران کـارزارم، رفـتـنـد از کـنـارم باشد همه سپاهم این طفـل شیـر خـواره
: امتیاز
|
ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
تا که چشم خون فشانش خورد بر یک جرعه آب نالهاش شد بیشتر بیتابتر هم شد رباب باز هم دستان خود را کرد گهواره سپس لای لایی خواند تا اصغر نگوید آب آب روی دستش باز بوسید روی طفلی را که نیست تا شود آرام شاید لحظه ای از اضطراب باز با طـفـل خـیالی درد دل آغـاز کـرد اصغرم، شیرین زبانم، لحظه ای مادر بخواب جای آن روزی که شرمنده شدم از تشنگیت بیشتر امروز شیرت میدهم ای ماهتاب نازنینم چشم خود بر سمت رأس نی مبر تا نبینی روی بابایت شده از خون خضاب چشم بر چشمم بدوز تا جان بگیرد مادرت تا که چشمت باز باشد نیـستم در التهاب باز هم داری تلظی میکنی، ای وای من چه کنم تا که شوی آرام برگو خود جواب بعد از آن چشمش به سمت رأس روی نیزه شد درد دل آغـاز کرد ایـنـبـار با آن آفـتـاب ای تـمام هـستیام، طفلت نمیخـوابد بیا گـر کـنی یاری من والله میبـاشد ثـواب بعد چندین روز ناله بیرمق خوابید و باز... لب فرو بربند سائل عرشیان کردی کباب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ای بـزرگ هـمـه، نــوزاد ابــاعــبـدالله وارث غـــیـــرت اجــداد ابــاعــبــدالله پَرِ قـنـداقـۀ تو بـال و پر نـوکـرهـاست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
عـارفـان را اینچـنین در بـاور است طـفـل این گـهـواره شیخ اکـبر است در کـرامـت با عـمـو هم شانه است در امـامت بـا پـدر هـمجـوهـر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار! تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار آمدی و پاسـخ هل من معـین شد آشکار چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار در نبردت لب به لب تکبیر میخواهی فقط کی میان خیمه این ساعت اقامت میکنی در غدیر خویش می آیی امـامت میکنی داشتی ای کاش در میدان مجـالی بیشتر ای قـنوت پـادشاه کـربـلا! این سرزمین شک ندارم با تو گـشـته قـبلـۀ اهل یقـین
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
قلب سنگ، از اشک خـیـمه آب شد تـیـر سـمـت آسـمــان، پـرتــاب شـد نیست غـیـر از تـشـنگی تقـصیر او رحــم کـن بــر مــادر بـیشــیــر او
: امتیاز
|